شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

رهی معیری

چاپ 1387 ، صفحات: 383

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام

 خارم ولی به سایه گل آرمیده ام

 

با یاد رنگ و بوی تو  ای نوبهار عشق

همچون بنفشه  سر به گریبان کشیده ام

 

چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام!

چون اشک در قفای تو با سر دویده ام

 

من جلوه شباب ندیدم  به عمر خویش

از دیگران  حدیث جوانی شنیده ام

 

از جام عافیت  می نابی نخورده ام

وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام

 

موی سپید را فلکم رایگان نداد!

این رشته را به نقد جوانی خریده ام

 

ای سرو پای بسته به آزادگی  مناز

آزاده من  که از همه عالم  بریده ام !

 

گر می گریزم از نظر مردمان « رهی »

عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام!

1288-1347

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد