-
پل استر
دوشنبه 22 آبان 1402 20:08
ما همیشه یا جای درست بودیم در زمان غلط، یا جای غلط بودیم در زمان درست، و همیشه همینگونه همدیگر را از دست دادهایم.
-
گابریل گارسیا مارکز
شنبه 6 آبان 1402 08:44
شاید خداوند قرنها پیش در نبرد با شیطان شکست خورده است، و جهان به دست شیطان اداره میشود. وگرنه این همه بدی و بی عدالتی نمیتواند کار خدا باشد.
-
غزل شماره ۱۲۴ حافظ
یکشنبه 30 مهر 1402 08:49
آن که از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد از سر کشته خود میگذری همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف آفتابیست که در پیش سحابی دارد چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک تا سهی سرو تو را تازهتر آبی دارد غمزه شوخ تو خونم به خطا میریزد فرصتش باد که خوش فکر...
-
۱۹۸۴
پنجشنبه 30 شهریور 1402 10:09
مردن، در حالی که از آنها متنفر هستی ؛ همان آزادی است.
-
صدای پای آب
سهشنبه 24 مرداد 1402 21:19
آخرین خبر / به سراغ من اگر میآیید، پشت هیچستانم. پشت هیچستان جایی است پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است که خبر میآرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک... آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است. به سراغ من اگر میآیید، نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من.
-
۱۴۰۲
جمعه 16 تیر 1402 03:03
-
غزل شماره ۱۲۱ حافظ
جمعه 2 تیر 1402 21:39
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد به خواری منگر...
-
نکند
دوشنبه 29 خرداد 1402 20:57
ﻧﮑﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻲ ﺛﺒﺖ ﺷﻮﺩ ﻧﮑﻨﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﻱ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﺿﺒﻂ ﺷﻮﺩ
-
ایتالو کالوینو
جمعه 29 اردیبهشت 1402 23:00
اگر جهنمی در کار باشد همان است که از هم اکنون اینجاست جهنمی که همه روزه درآن ساکنیم.
-
در گلستانه
جمعه 22 اردیبهشت 1402 08:49
دشتهایی چه فراخ! کوههایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی میآمد! من در این آبادی، پی چیزی میگشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی. پشت تبریزیها غفلت پاکی بود، که صدایم میزد. پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم: چه کسی با من، حرف میزند؟ سوسماری لغزید. راه افتادم. یونجهزاری سر راه. بعد جالیز خیار،...
-
غزل شماره ۲۶۸ حافظ
سهشنبه 1 فروردین 1402 19:38
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس من و همصحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس این سود و...
-
وقتی برای زندگی و وقتی برای مرگ
یکشنبه 7 اسفند 1401 22:26
دلم میخواست میخوابیدم و در دوران دیگری بیدار میشدم.
-
غزل شماره ۴۹۴ حافظ
جمعه 28 بهمن 1401 22:43
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی هر جا که روی زود پشیمان به درآیی هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش آدم صفت از روضه رضوان به درآیی شاید که به آبی فلکت دست نگیرد گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی جان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبح باشد که چو خورشید درخشان به درآیی چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت کز غنچه چو گل خرم و...
-
آلبر کامو
چهارشنبه 5 بهمن 1401 22:06
من از آنهایی که در باور خود همیشه حق دارند، متنفرم.
-
غزل شماره ۱۳۹ حافظ
سهشنبه 13 دی 1401 22:49
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم...
-
غزل شماره ۲۴ حافظ
چهارشنبه 7 دی 1401 07:42
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد زیر این...
-
امید
یکشنبه 20 آذر 1401 20:12
مأیوس نباش! من امیدم را در یأس یافتم مهتابم را در شب عشقم را در سال بد یافتم و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم گر گرفتم!
-
Slow Motions
شنبه 28 آبان 1401 23:45
Shamrain - Slow Motions ♫
-
جمال ثریا
دوشنبه 16 آبان 1401 13:19
شما بال پرنده هایی را شکستید که در سینهی ما داشتند نفس میکشیدند.
-
درد نام دیگر من است
شنبه 7 آبان 1401 22:08
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند...
-
کوروش
شنبه 7 آبان 1401 19:44
من با هیچکس بر سر آیین و باوری که دارد نمیجنگم، چرا که خدای هرکس همانیست که خرد اوست. هفت آبان بزرگداشت کوروش بزرگ
-
غزل شماره ۱۳۸ حافظ
جمعه 6 آبان 1401 23:33
یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد به وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکرد آن جوانبخت که میزد رقمِ خیر و قبول بندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکرد کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک رهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد نکرد دل به امّیدِ صدایی که مگر در تو رسد نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغِ سحر آشیان در...
-
La La La La (A Lullaby)
پنجشنبه 5 آبان 1401 20:37
لالا لالا دیگه بسه گل لاله بهار سرخ امسال مثل هرساله هنوزم تیر و ترکش قلبو میشناسه هنوزم شب زیر سرب و چکمه می ناله نخواب آروم گل بی خار و بی کینه نمی بینی نشسته گوله تو سینه ؟ آخه بارون که نیست ... رگبار باروته! سزای عاشقای خوب ما اینه؟ نترس از گوله ی دشمن گل لادن که پوست شیر پوستِ سرزمین من! اجاق گرم سرمای شب سنگر...
-
عقاید شوم
جمعه 29 مهر 1401 22:54
می خواهم هر آنچه که از کودکی به خوردم داده اند ، روی خودشان بالا بیاورم…. از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود ، آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم…
-
وطن
چهارشنبه 30 شهریور 1401 22:43
کُنّا نُریدُ وطناً نَموتُ مِن أجله وَ صارَ لنا وطناً نَموتُ علی یَده ما وطنی میخواستیم که برایش جان دهیم اما وطن اینگونه شد که ما به دستش جان میدهیم. پ.ن: در وطن خویش غریب.
-
مارسل پروست
پنجشنبه 10 شهریور 1401 15:22
در من بسیاری چیزها از بین رفتند، که گمان میکردم تا ابد ماندگارند.
-
The Before
جمعه 28 مرداد 1401 13:58
سلین: «تنها بودن از احساس تنهایی درکنار کسی که دوسش داری، بهتره». سلین: «خاطره چیز خوبیه اگه با گذشته نجنگی.» چیزی که پدرمون رو درمیاره همینه که فکر میکنیم یه نیمه گمشده داریم که میاد مارو کامل میکنه و از مراقب خودمون بودن نجاتمون میده.
-
آرتور شوپنهاور
سهشنبه 25 مرداد 1401 22:17
هر چه آدمی کمتر مجبور به تماس با دیگران باشد، در وضع بهتری است.
-
Usvameri
یکشنبه 23 مرداد 1401 23:58
Shamrain - Usvameri ♫
-
ملت عشق
یکشنبه 23 مرداد 1401 23:17
عشق حقیقی راه را بر استحالههای غیرمنتظره میگشاید. عشق نوعی میلاد است. اگر »پس از عشق« همان انسانی باشیم که »پیش از عشق« بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشتهایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، بامعناترین کاری که میتوانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.