خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل میکشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید
آسمون مست جنونی، آسمون تشنه خونی
آسمون مست گناهی، آسمون چه روسیاهی
اگه زندگی عذابه، یه حباب روی آبه
من به گریهها میخندم میگم این همش یه خوابه
آسمون تو مرگ عشق و توی یاخته هام نوشتی
این یه غمنامه تلخه که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستم اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار که خودم سنگ صبورم
آسمون تیشه ت شکسته من دیگه رو پام می مونم
منو از تنم بگیری تو ترانه هام می مونم
...
به یاد اونایی که رگ و ریشه هاشون خشکید... یاد و خاطرشون موند
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
از یه سنی به بعد، تنها چیزی که کنار آدمها نگهت میداره اعتماد و آرامش است. چون دیگر گوشهایت از حرفهای قشنگ پر است.
منبع: ؟
من شیفته خوشی های سادهام، آنها آخرین پناه جانهای محزوناند.
روزی می رسد که نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوی.نه از بدگویی های دیگران می رنجی و نه دلخوش به حرف های عاشقانه ی اطرافت. به آن روز می گویند: " پیری ". آن روز، ممکن است برای برخی پس از سی سال از اولین روزی که پا به این دنیا گذاشته اند؛ فرا برسد و برای برخی پس از هشتاد سال هم هرگز اتفاق نیفتد. این دیگر به چگونه تاکردن زندگی با انسان ها دارد.
فکر میکنی چی میشه وقتی کسی که خواب مارو دیده از خواب بپره و از اون چه دیده شرمگین باشه ؟
۱۹۳۵_۲۰۲۴
اگر ازدواج کنی پشیمان میشوی؛
اگر ازدواج نکنی پشیمان میشوی؛
اگر فرزند بیاوری پشیمان میشوی؛
اگر بیزاد و ولد بمانی پشیمان میشوی؛
که سرنوشت پنهان زندگی پشیمانی است.
پدر باشد؛ اصلا هیچی ندار باشد
فلسفه اصلیم در زندگی اجتناب از آدمها تا جای ممکن بود. هر چه کمتر آدم میدیدم حالم بهتر بود.
هر کس که خلوت خود را از کف بدهد، همه چیزش را باخته است.
مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنج هایتان جز با مرگ شما متعاقد نمیشوند. تا وقتی زندهاید، وضع شما برایشان مشکوک است.