شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

کلیدر | جلد پنجم و ششم

نویسنده: محمود دولت آبادی

چاپ اول(قطع جیبی): 1387

انتشارات فرهنگ معاصر

کلیدر محمود دولت آبادی

گل محمد و یارانش به جنگ با ارباب ها و خان ها که دهقانان فقیر و عشایر را مطیع خود کرده اند و از آن ها سوءاستفاده می کنند می پردازند. افسانه ها پیرامون گل محمد و یاران مسلحش به سرعت در سرتاسر منطقه می پیچد و گل محمد که اندک اندک به چهره ای محبوب نزد مردم تبدیل می شود، در نقش قهرمان آنان ظاهر می شود. در روستاها جلسات شبانه برای همقسم کردن رعیت ها برای مقابله با حق کشی اربابان شکل می گیرد و نامه های حزب توده در میان اهالی روستاها پخش می شود. در یکی از این جلسات، اهالی متوجه به حریق کشیدن کشتزارهای گندم می شوند، بهمین جهت ستار و بلخی بهمراه علی خاکی از اهالی معترض قلعه چمن دستگیر می شوند و نقشه هایشان تا حدودی برای عملی شدن نبرد تیره و تار می شود...

***

«گرچه مردمی که زندگانیشان در مداری بسته گرفتار است، در گشودن زبان و دل، شیوه ای بس سنجیده و به حزم دارند.»

«بزرگترین حسن زن همین است که می تواند مرد را به شوق درآورد. بزرگترین عیب زن هم این است که می تواند مرد را به بیزاری بکشاند. زن است، دیگر»

«برای اینکه یک مردمی را به زانو در بیاورند، اول استقلالش را می دزدند؛ و برای اینکه استقلال یک مردمی را بتوانند بدزدند، آن مردم را به خود محتاج می کنند. با این احتیاج وامانده است که آدم خودش را از دست می دهد، خوار و زبون می شود و به غیر خودی وابسته می شود؛ و نوکر می شود، و مثل کفش پای آنها، مثل نی سیگار آنها،و حتی مثل تیغه شمشیر آنها که وقتی لازم باشدگردن برادر خود، گردن زن و فرزند خود را هم می زند.»

«هنر چیزیست که نه گم می شود و نه دزد آن را می تواند بدزدد.»

«ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است.وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!»

پ.ن: این روزها درگیر دروس ارشد و آزمون های استخدامی هستم و اجبارا کمتر، دیگر کتاب ها رو می خونم!

نظرات 3 + ارسال نظر
خزنده جمعه 21 تیر 1392 ساعت 19:21 http://limbo-lurker.blogfa.com/

کلیدر رو متاسفانه وقتی سنم خیلی کم بود شروع کردم و قاعدتا نصفه کنارش گذاشتم.

اما مطمئنم این شاهکار تک ادبیات فارسی رو قطعا خواهم خوند.

به جرات میگم خوندندنش دست کم بر هر اثر ایرانی ارجعیت داره...

نرجس جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 16:49 http://hodhod2012.blogfa.com

حسرت می خورم!یه زمانی قرار بود این کتاب و بخونم ولی فرصت نشد،دیگه هم سراغش نرفتم.اگرچه تصمیم گرفتم قبل از خوندن کتابایی که از نمایشگاه خریدم سراغ کتاب دیگه ای نرم،ولی شاید تو تصمیم تجدید نظر کنم...

azadeh سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1392 ساعت 22:44 http://osyaneghalam.blogfa.com

متاسفانه این کتاب جز بهترین کتابهایی که خواندنشان را فراموش کرده بودم،جملاتی که از کتاب برگزیده بودید تاسفم را بیشتر کرد
حتما خواهم خواند...
سپاس به خاطر معرفی کتاب و گزیده های بی نظیرش...

خواهش می کنم آزاده عزیز، امیدوارم بزودی بخونید چون شاهکار تمام دوران های ماست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد