شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

۱۴۰۱

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مطلب قدیمی ولی موثر درباره خوراکی‌ها

این نکات قدیمیه و نتونستم منبع دقیقشو پیدا کنم ولی چون خیلیاشونو میدونستم اینجا هم گذاشتم.

۱     آیا می دانید قرمزی درون کالباس از گوشت تاج خروس است  ( زیر دندان خود حس کرده اید)


۲   آیا می دانید ماده ی اولیه کالباس و سوسیس از سویاست که سودا زا و مضر است و موجب کم حافظگی میشود بنابر شواهد عینی زایدات گوشت وگوشتهای غیرقابل استفاده برای ساخت سوسیس ککالباس استفاده می شود


۳    آیا می دانید در ماکارونی ۲۰% گلوتن صنعتی استفاده می شود که سرطانزاست   و در بسیاری کارخانه ها نان خشک کپک زده بجای آرد در ماکارونی استفاده میشود, و ماکارونی یبوست زاست


  ادامه مطلب ...

املای صحیح

خب معمولا تو نوشتن یا تایپ کردن بعضی از کلمات واسمون پیش میاد که صحیحش چی میشه. چنتاشونو اینجا تو این پست میارم و در آینده هم کلمه یا حرفی ببینم بازم اضافه میکنم. 

اگه شما خواننده عزیز هم موردی بود، در قسمت نظرات همین پست بگین تا اضافه کنم.


واگذاری درسته، نه واگزاری

مزخرف درسته، نه مضخرف/مذخرف
توجیه درسته، نه توجیح/طوجیه/طوجیح
اتلاف درسته، نه اطلاف
اطلاق درسته، نه اتلاق
تلقی درسته، نه طلقی
لوث(lows) درسته، نه لوص/لوس
منتظر درسته، نه منتضر/منطضر/منطظر
حاوی درسته، نه هاوی
هیز درسته، نه حیز/حیظ/هیظ/هیذ/حیذ/حیض
معضل درسته، نه معظل/معزل/معذل
استیضاح درسته، نه اصتیظاح/استیظاح/استیزاح(استیزاح = مسخره کردن)
موثق درسته، نه موسق/موصق
تطبیق درسته، نه تتبیق/طتبیق
زل زدن درسته، نه ذل/ظل/ضل زدن
افتضاح|فضاحت درسته، نه افتزاح/افتظاح|فزاحت/فظاحت
نظافت درسته، نه نضافت/نزافت
قباحت درسته، نه قباهت
تلقین درسته، نه طلقین
حلاجی درسته، نه هلاجی
مستفیض درسته، نه مصتفیض/مستفیظ/مصطفیض/مثتفیظ/مثطفیظ/مثتفیض/مثتفیض
اتاق درسته، نه اطاق
طاق درسته، نه تاق
لواط درسته، نه لوات
لات درسته، نه لاط
حرص درسته، نه حرس/هرص/هرس
مضحک درسته، نه مظحک/مزحک
منظور درسته، نه منضور
اصراف: مصرف کردن
اسراف: حیف و میل کردن
حال: انرژی، حال و احوال
هال: سالن بزرگ (hall)

-تفاوت "گذار" و "گزار" :  اگه کلمه مورد نظر به معنای به جا آوردن چیزی باشه از پسوند "گزار" استفاده میکنیم... مثال : نمازگزار....نماز به جا آوردن سپاسگزار.....سپاس به جا آوردن خدمتگزار ولی اگه دقیقا به معنای فیزیکی گذاشتن یا معنای قرار دادن و وضع کردن اشاره داشته باشیم از پسوند "گذار" استفاده میکنیم مثال: تاثیر گذار بنیانگذار واگذار قانونگذار بدعت گذار دقت کنید که این دو پسوند کلا میتونه معنای کلمه رو عوض کنه مثال امانت گذار یعنی آنکه چیزی را به عنوان امانت به کسی بسپرد. امانت گزار یعنی کسی که امانت را ادا می کند. یا کار گذار.... کسی است که کارها را راه می اندازد و دشواری ها را از پیش پا برمیدارد ...به اصطلاح کار را هموار میکند. کارگزار...... کسی است که کاری را اجرا می کند و به انجام میرساند.

-در لغتنامه دهخدا، خاستن به معنای برپا شدن و بلند شدن و خواستن به معنای خواهش کردن، آرزو داشتن، طلبیدن، اراده کردن و قصد داشتن است و یکی از ساده‌ترین راه‌های تمییز این دو کلمه از یکدیگر و صحیح‌نویسی آن، توجه به معنای آن است.

اتاق درست است یا اطاق؟ تهران یا طهران؟ اتو یا اطو؟ تپش یا طپش؟ شاید بتوان حرف ط را جنجالی‌ترین حرف در املای فارسی دانست. این حرف ویژه زبان عربی است و عباس اقبال آشتیانی در مقاله از طهران تا تهران می‌گوید: کلماتی که با این حرف نوشته می‌شوند عربی هستند و اگر ریشه عربی ندارند؛ در فارسی به غلط با ط نوشته می‌شوند.

۱۴۰۰

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هوای تازه

 اون روز صبح تو اداره وقتی نفسم گرفت و تا سه روز تنفس واسم دردناک شد، تصمیم گرفتم دیگه هیچوقت سمت قلیون نرم .

تا همین اواخر معنی درد رو نمیدونستم و خب ی چیز عجیب و بیگانه بود ولی ظاهرا دردها به مرور نمایان میشن...


بعدهای بعد نوشت: نشد که رو حرفم بمونم :(

تیم فوتبال منتخب من

نام بردن از یه تیم منتخب ادوار مختلف کار سختیه و بزور تونستم این یازده نفرو جایگزین کنم :)شاید ترکیب، سیستم و پست‌ها مقداری عجیب باشه ولی این نفرات بازیکنان محبوبم در فوتبال هس و اگه تیمی داشتم مطمئنا این نفرات رو به زمین می‌فرستادم :) حتی اسم بردن از نفرات ذخیره هم کار سختیه.


تیم دوم:

بوفون، پویول، روبرتو کارلوس، فلیپ لام، پاتریک ویرا، پیرلو، کاکا، دنیس برکمپ، الکساندر دلپیرو، روبرتو باجو، روماریو


تیم سوم:

پیتر اشمایکل، فرانکو بارزی، زانتی، اشلی کول، فرناندو ردوندو، استیون جرارد، دیوید بکهام، اینیستا، استویچکوف، یورگن کلینزمن، باتیستوتا

تارهای سفید

یک سال دیگه‌م گذشت ...امروز تجارب مختلفی دارم راهای رفته و نرفته‌ای...امروز موهای بیشتری ازم سفیده و موهای بیشتری ازم ریخته...باور نمیکنم وارد این سن شدم...من الان فوقش بایس تو بیست و چار سالگی بسر میبردم ولی زمان های زیادی از دست رفته. واقعیت اینه در یک چشم بهم زدن گذشت و مابقی‌شم به همین روال با سرعت میگذره و تو ی زمانی مات و مبهوت بهش فکر میکنی و در خیال باطل گشتن در کوچه پس کوچه‌های گذشته سیر میکنی.

پ.ن: همیشه منتظر ی تحول و اتفاق اساسی در زندگیمون باشیم.

رامش

۱۳۲۵-۱۳۹۹ 


درمانده از این دنیا

من بی تو و تو تنها

تو گمشده ی صحرا

من تشنه ی گشتن ها

من خسته ی رفتن ها

تو قفل همه در ها


من ریشه این خاکم

تو لحظه چیدن ها

بوئیدن و بگذشتن

از باغ اقاقی ها


از اشک گل لاله

ییوستن دریا ها

من لحظه دیدارم

تو وقت گذشتن ها


تو زخمه ی هر سازی

من ناله رفتن ها

در ساکت چشمانت

فریاد شکستن ها

من زائر درگاهم

تو اوج رسیدن ها

آبان

.

کدام آبان؟

.

محمدرضا شجریان

مرغ سحر ناله سر کن...

۱۳۱۹ _ ۱۳۹۹

مرجان

1327-1399

تو اگه قصه بخوای...

صدا

_این اتفاق بیفته، دیگه متوجه میشم خدا ی بارم بهم خندیده.

_تو تاحالا کاری کردی و درراهش تلاش کردی ک خدا بهت نخندیده باشه.