شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

1399

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نسل...

نسلی هستیم ک هر مرحله ای هم ک عبور کردیم بمعنی واقعی کلمه ترکیده شدیم...هیچی رو مجانی یا ب آسونی بدستمون ندادن مگه با جون کندن.

بنزین ۲

یکی از همکارام با نهایت کیف و شادمانی هرروز میگه ماشینم دوگانه سوز هست و در پوست خود نمیگنجه؛

هموطنان من نهایت حال بهم زنی هستن...تا وقتی ک خطر بیخ گوششون نباشه خدا و بنده رو هم ب هیچ حساب نمیارن...ب خود میبالن چون تا قبل گرونی تونستن خونه و ماشین بخرن و الان قیمت املاکشون چندین برابر شده...

اول بهتره این مردم لعنتی ب ی درک و شعور حداقلی برسن بعد در مورد دولت ها بحث بشه

We are fucked up a generation 

بنزین

این اند نامردیه تو این شرایط بحرانی اقتصادی و در اوج گرونی بیان بنزین رو ک ی موضوع حساس و پرحاشیه س بدون اطلاع قبلی و غافلگیرانه اونم در شب میلاد پیامبر سه برابر گرون کنن... شاید واسه خزانه دولت و بعضیا بد نباشه ولی  واقعا ی قشر گسترده هست ک این وسط له میشه..

اینا ب کنار کار آشوبگرا اصلا مورد تایید نیست ولی ی دسته از مردم هستن وقتی میبینن زورشون ب دولت نمیرسه ناچارا رو در و دیوار و همنوعان خودشون خالی کنن و خیلیای دیگه م تو این مابین سواستفاده میکنن.

خدایا این دردا رو ب کی بگیم ...با چ زبونی با اینا ک ب هیچ راهی مستقیم نمیشن صحبت کنیم..

شرابط مهاجرت هم نداریم ...

لحظه

همه آدما تو زندگیشون ی لحظه ای رو دارن ک مهم و تکرار نشدنیه تو اون لحظه رسما پی میبرن ب ی بلوغ فکری یا ذهنی رسیدن ک با گذشتشون کاملا متفاوت هس و همه چی قبل یا بعد از اون لحطه حساب میشه...حالا اون لحظه مهم بودنش ب چیه؟ شایدم ب ترسناک بودنش ک احتمالا دیگه کودک درونتون هیچوقت جنب و جوش سابق رو نداشته باشه و در این لحظه خیلی از احساساتمون سرکوب شدن...

تقصیر

اینکه دشمناتو بالاتر از خودت ببینی چقدر حس دردناکیه، اونا بدون ضعف و مطمئن و  انگار همیشه حق باهاشون بوده و هیچوقت درحد و حدودشون نبودی و این حس بهت تلقین میشه و با خودتم باورت میشه انگار تو در مقابلشون ی بازنده بودی و راست و نادرست تو آدم اشتباهیشون بودی...فقط بعد سالها ک ببینیشون شایدم با ی لبخند تلخ واحیانا  انگشت فاک حالیت کنن :(

تقصیر این دشمنا بود

دشمنیا مصیبته

سقوط ما مصیبته

مرگ صدا مصیبته

مصیبته حقیقته

تنهایی

تنهایی را دوست دارم چون بخاطر خودت، خودت را دوست خواهی داشت. در هر صورت قهرمان بی‌چون و چرای دنیای خودت خواهی بود...

تنهایی را دوست دارم چون دروغی در آن نیست...

1398

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تغییرات دور

چطور تو این مملکت و از هرلحاظ آشفته بازارش زندگی میکنن ولی نه افسرده میشن و نه واسشون فرقی داره؟؟؟

امروز اختلاف بین ما و اونا یکی دوتا نیست...

گم‌شدن‌ها

چقدر زود دیر میشه؛ همین پارسال بود تو دفترچه یادداشت تو کالر نوت موبایل(آپ یادداشت اندرویدی) و تو ذهنم اهداف زیبایی رو هک کرده بودم و چقدر خودمو بهشون نزدیک می دیدم...گاهی ی تصمیم  یا اتفاق غیرمنتظره میتونه همه چیزو تحت تاثیر بگزاره و ورق برگردانده بشه...زندگی بهمین قدر اتفاقی هیجانی و غیرقابل توصیفه...امروز انگار جهانی جدید با رسم و آیینی تازه پیش روی ماست ک میگه دو راه داری یا برنده شو و زندگی کن یا بباز و ...


گم شدن

به این فکر میکردم دنیا به کجا میره و چ سمتی و خیلی چیزای دیگه. جدیدا کشف کردم مردم به این موضوعات کمتر میپردازن و یا اصلا دوست ندارن راجع بهش بحث و حتی تفکر کنن. حقیقتش اینه وضعیت اقتصادی و تغییر شرایط ارتباطی و سبک شدیدا متغیر موجود امروز دنیا ک با سرعت مافوق نور شکل گرفته ذهن انسان رو معطوف به ی سری موضوعات و زندگی روزمره و درگیرانه کرده. 

واقعا بشر تو این دنیا ک مث ی قطار سریع السیر در حال حرکته چ عکس العملی میتونه نشون بده؟ و اینکه جای هیچ کم کاری و انفعالی وجود نداره و اگه کوتاهی کنی خیلی سریع پیاده میشی و ناباورانه تنهایی و انزوای خودتو فقط میبینی... و نقش کائنات در این بین رو در تاریکی و خیلی دور و حتی ناپیدا درک میکنی...  

دریای ایمان نیز

روزگاری در اوج مدّ بود و گراداگرد خاک ساحل را

چونان چین های کمربند بسته درخشانی فراگرفته بود

اما اکنون من فقط می شنوم

غرّش غم انگیز و ممتد و واپس رونده آن را

که با وزش نسیم شبانگاهی، از کناره ساحل گسترده و تیره

و سنگ ریزه های عریان جهان

به دریا باز می گردد. متیو آرنولد


زمستان ۹۶ که رفته بودم ماشین ریش تراشمو تعمیر کنم تعمیرکار ک رفته رفته بحث های جالبی رو پیش میگرفت درمورد زندگی بشر و پیشرفت های پزشکی سخن میگفت و به نظرم آدم اهل تفکری از خودش نشون میداد که به مسائل اجتماعی تسلط کافی داشت و جایی در بحث در مورد سلول های بنیادین حرف ب میان آورد ک اگر تا سی چهل سال بعد زنده بمونیم امکان جاویدالعمر بودن هم داریم چون به قول خودش دانشمندان و تیم هایی در بلاد غرب مشغول تحقیق و پژوهش و کار روی سلول های بنیادین هستن. تا اینجای حرف شاید مهیج و  زیبا باشه. وقتی ب عمق موضوع مینگری ک ساختن بهشت و جهنم ک ادیان درباره ش گفتن احتمالا همین دنیای موجود باشه ک با اراده و عکس العمل بشر امکان تحققش وجود داره. ب هر حال تاکنون دنیای ما لااقل جهنم های متعددی ناشی از ظلم و ستم های انسانی و بعضا دنیوی به خودش دیده ک در اینجا نمیگنجه ... 

این بحث ادامه خواهد داشت؟!...

بی عنوان

همه جور آدم ک فکرشو نمیکنی ریختن تو اینستاگرام؛ از کسانی ک زمانی قیافشون روبرو میدیدی و انسانهای دیگه ای بودن ولی الان تو مجازی و بالاخص اینستا آدمای دیگه شدن یعنی تر و تمیزتر و لاکچری تر انگار از هوس دنیا و همه چیزش سر از پای نمیشناسن انگار اون آدمهای سابق ک میشناختی نبودن... واقعا چه معنی داره آدم تمام مشخصات و حال و روزشو با دیگران دوست و غریبه به اشتراک بگزاره؟ بعضی وقتا آدم فکر میکنه اینا افراد خوشحال و فارغ از غم دنیان و ما منفی در منفی در منفی هستیم. 

ظاهرا دیگه دوران وبلاگ فارسی بسر اومده و فقط ما موندیم و سالی یک بار بیاییم اینجا از زمین و زمان خودمون و هرچی گله کنیم...ی چیزی میگه اینستا هم تا ابد پرمخاطب نمی مونه و جدای از بحث فیلترینگ مطمئنا ورق بر میگرده و دنیای دیگری گشوده میشه ک چجوریشو نمیدونم!!! یکی از نکات مثبت حذف اینستا مطمئنا اینه ک نون احمق ها و شاخ های مجازی عوضی بریده میشه و کمتر بهشون فرصت عرض اندام داده میشه البته تو این وضعیت نون خیلی از افراد ک تو این اوضاع بداقتصادی از طریق مجازی و قانونی و شرعی بدست میاد هم بریده میشه... کلا تو این مملکت همه چیزش تو همه موارد فقط بنفع یه سری افراد و بضرر ی سری افراد دیگه تموم میشه این یکی از ماهیت های این ...

چقدر حرفها دارم ک نگفته موندن آره حرف نگفتنی زیاده. ولی ارزش اینها چندان نیست و بهایی ندارن دیگه واسه دل خود نوشتن هم دردی دوا نمیکنه...

سی

احساسات  و شرح حال ی سی ساله قابل توضیح نیست. البته تا این حد رسیده باشی همه چی روشنه یا در آتشی یا گلستان فکر نکنم حد وسطی  باشه...