شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

نان آن سال‌ها

هاینریش بل

ترجمه‌ی محمد ظروفی

چاپ اول: 1389

تعداد صفحات: 104 ص

انتشارات جامی

نان آن سال‌ها

والتر فندریش نوجوانی که در سال‌های قحطیِ بعداز جنگ دوم جهانی برای خارج شدن از فشارهای اقتصادی که خانوادش رو در تنگنا قرار داده، برای کارآموزی به شهری دیگر مهاجرت می‌کنه، در اونجا و هنوز بعد از سال‌ها که حالا موقعیت شغلی خوبی داره اما هر روز در استرس "نان" آرام و قرار نداره، تا اینکه روزی در ایستگاه قطار با دختری به اسم هدویگ آشنا میشه...
داستان معمول و موضوعی حساس داره، شرح گرسنگی و آفات و پیامدهای ریز و درشت بعد از جنگ جهانی دوم در جامعه آلمانی هاینریش بل است که با جریانی عاشقانه و اتفاقی وصل داده میشه. یعنی از سری داستان‌های بل که در بعد از جنگ واقع شده و تصاویر منتقدانه اوضاع و احوال اجتماعی تشریح میشه، سنن غلط فرومایه‌آنه محکوم، و از زندگی شرافتمندانه انسانی دفاع می‌کنه.
فضای کتاب قابل لمس، نثر ساده و روان و شخصیت‌های معدود اما بجای داستان خوب جاسازی شده و گویی با خواننده همراه و همصدا شدن؛ واژه "گرسنگی" و "نان" بشدت درک شدنی‌ست و انگار با نیاز سیری ناپذیر کاراکتر اصلی به این مهم ، مفهوم غریزه در وجودتان منعکس شده. «من همیشه از قحطی وحشت دارم.»
رویه همرفته با وجود همه نکات مثبی که خوشم اومد بنظرم میشه از نظر اعتقادی به جاهایی از داستان معترض شد؛ یعنی برای من قابل هضم نبود, یکی بدبینانه بودن نگاه بل و یه جورایی اینکه تنها نیمه خالی لیوان رو دیدن! و از همه بدتر اونجاییکه مدام از دست‌های بزرگِ دختر مورد علاقه تعریف می‌کرد؛ یکی به من بگه آیا داشتن دست‌های بزرگ برای یه زن زیبایی محسوب میشه؟
-داستان از زبان شخصیت اصلی روایت میشه و ازوناست که جریانش تنها در یک روز اتفاق می‌افته اما یک روز متلاطم که با درهم‌آمیختن بی‌امان گذشته و حال کامل میشه:
«یکی از ویژگی‌های نویسندگی بل آن است که رشته سخن را به دست قهرمانهای آثارش می‌سپارد، تا بی‌واسطه تجربیاتشان را بازگو کنند مانند فندریش قهرمان داستان نان آن سال‌ها.»
-بازی زبانی نویسنده در بکارگیری از سمبل و واژه‌ها مثل اکثر داستان‌های بل در اینجا هم تکرار شده؛ یقه شارن هورست و لبهای ایفی ژرنی.
-در سال 1955 نوشته شد، یعنی 6 سال قبل از شاهکارش "عقاید یک دلقک"
-در ایران دستخوش ترجمه‌های متعدد و با عنوان‌های متفاوت بوده. ترجمه محمد اسماعیل‌زاده(نان سال‌های جوانی)، نشر چشمه/ ترجمه جاهد جهانشاهی(نان سال‌های سپری شده)، نشر دیگر/ ترجمه سیامک گلشیری(نان آن سال‌ها)، انتشارات مروارید و ترجمه اینجا.
-این کتاب چاپ و طراحی زیبایی داشت و دردست گرفتنش حال می‌داد ورق زدن برگه های کلفت حسی داشت :دی از ترجمه راضی‌م هرچند نسخه اسماعیل‌زاده تعریفی‌تر است.
+++
«هنگامی که در سن 16 سالگی به‌عنوان کارآموز تنها به شهر آمده بودم، ناگزیر بودم قیمت همه چیزها را بدانم؛ زیرا به هیچ روی توانایی پرداخت آنها را نداشتم: گرسنگی قیمتها را به من آموخت، فکر نان تازه مرا کاملآ دیوانه می‌کرد، و من شبها ساعتهای دراز در شهر پرسه می‌زدم و جز به نان به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشیدم. چشمهایم می‌سوختند، زانوانم ناتوان بودند و من احساس می‌کردم که گرگی درنده در وجود منست. نان، من مثل آدم مرفینی دیوانه‌وار هوس نان را داشتم.»
«ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود، اما نه آن ترسی که شخص می‌توانست آن را کشف و از آن خود سازد،نه، این ترس دیگر در من نبود، زیرا من دیگر هرگز از کنار او دور نمی‌شدم، چه امروز و چه روزهای بیشمار دیگری که در پی خواهند بود و مجموع آنها را زندگی می‌نامند.»
«خدا کلمه‌ای بزرگ بود که با آن بزرگترها سعی می‌کردند برهمه چیز پرده بکشند.»
«می‌توانست با همه قوا با من بجنگد، ولی نمی‌دانست که این سالهایی که تقریبآ سه و یا چهار سال بودند از خاطرم محو شده‌اند، هرچند که من حتی دیروز با او اینجا نشسته بودم و من این سالها را به‌دست فراموشی سپرده بودم، همچنانکه انسان یادگاری را که در لحظه گرفتنش خیلی به نظرش با ارزش و مفید می‌آمده است به‌دور می‌اندازد.»
«من می‌دانستم که دلم نمی‌خواهد به جلو بروم،می‌خاستم برگردم به عقب،به کجا نمی دانستم.فقط دلم می‌خاست برگردم به عقب
نظرات 11 + ارسال نظر
matin دوشنبه 30 تیر 1393 ساعت 10:51 http://118iran.blogsky.com

با سلام خدمت شما دوست عزیز . وبلاگ شما رو دیدم بسیار جالب بود من زیاد اهل مطالعه کتاب نیستم البته کتابهایی که شما می خوانید .....کتابهای من بیشتر الکترونیکی هستند و به صورت خاص مطالعه می کنم بهتر بگم زیاد اهل ادبیات نیستم . تنها کتابهایی که برام خاطره انگیز بوده در جستجوی نان بوده . به هر حال امیدوارم موفق باشی تفکرات جالبی دارید ..موفق باشی و سلامت

سلام دوست عزیز
لطف دارین. همینم که اهل مطالعه هستین حالا هر حوزه و موضوعی که خیلی خوبه
چه جالب... آخه والتر فندریچ هم تو نان آن سال‌ها یه تعمیرکار الکتریکی بودش :) خیلی حس خوبی بهم داد گفتی این کتاب برام خاطره انگیز بوده... شما هم موفق و سلامت باشین.

phil چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 15:49 http://philsoap.blogsky.com

نیستی چرا برادر؟

حاضر :))))

جلد jeld سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 16:54 http://jeld.blogsky.com

موفقیت را برای شما آرزومندم. از اینکه نخونده نظر دادم عذر می خوام. سعی می کنم بخونم.
ولی از کارات تو سایتم استفاده می کنم و لینک می دم.
http://jeld.blogsky.com

خواهش می‌کنم. لطف دارین.

هادی جلیلیان دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 ساعت 13:21 http://privateplace.blogsky.com

وبلاگ زیبایی دارید امیدوارم موفق باشید.

ممنونم ازت؛ شما هم موفق باشین :)

رمان برتر سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 18:58 http://romanbartar.blogfa.com

سلام
مجموعه معرفی بیش از دویست رمان برتر فارسی برای اولین بار در ایام نزدیک به نمایشگاه کتاب تهیه شده است. تنها هدف تهیه این مجموعه کمک به علاقمندان برای پیدا کردن رمان های جدی و بر اساس علاقه و سلیقه شان است. این مجموعه به صورت منظم و بر اساس حروف الفبا لیست بیش از 200 رمان مطرح ایرانی را آورده و آنها را معرفی کرده.این محموعه به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار می گیرد. شما هم این مجموعه خوب را به دوستانتان پیشنهاد دهید.
لینک دانلود:
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=6501ca13a39b55597996043a786c86ca

phil سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 10:57 http://philsoap.blogsky.com

سیمای زنی در میان جمع هم مال بله؟به زور خوندمش.عقاید یک دلقک رو هم خوندم اصلا یادم نیست چی چی بود.

بله سیمای زنی در میان جمع هم از بله...

صمد سه‌شنبه 27 اسفند 1392 ساعت 02:47

۱ استاد، ۱۱ کتاب برای تعطیلات نوروزی:
حجت الاسلام مسعود عالی: مفاتیح الحیات( آیت الله جوادی آملی-انتشارات اسرا-تلفن مرکزپخش:؟ )
حجت الاسلام مهدی عدالتیان: بهترین زندگی( سیدمحمود هاشمی-واحد سبک زندگی موسسه فرهنگی راه روشن-تلفن مرکزپخش: 09150012210 )
حجت الاسلام مهدی طایب: انسان ۲۵۰ ساله ( بیانات مقام معظم رهبری- مرکز جهادی صهبا- تلفن مرکزپخش:؟)
حجت الاسلام مرتضی دهشت:فرصتهای طلایی نوروز(محمدمهدی فجری-انتشارات بهردلها-تلفن مرکزپخش: ؟ )
حجت الاسلام ناصرنقویان: مثل شاخه گیلاس(محمدرضارنجبر- نشرشهر- تلفن مرکزپخش: 02188193301 )
حجت الاسلام جواد نظافت: سفیر، یادمان مرحوم حجت الاسلام داوودی (علی فیروزه چی- انتشارات آستان قدس رضوی- تلفن مرکزپخش: ؟ )
حجت الاسلام اسدالله اسدی: عیدنوروز بهاری برای نوشدن( عبدالمجید دشتی برازجانی- انتشارات کریمه اهلبیت-تلفن مرکزپخش: 02517831788 )
حجت الاسلام سیدمصطفی هاشمی محجوب:مدیرمسلمان(محمدرضاایزدی-واحدسبک زندگی موسسه فرهنگی راه روشن-تلفن مرکزپخش:09150012210 )
حجت الاسلام رضامعماریانی: حرکت( علی صفایی حایری-انتشارات لیله القدر-تلفن مرکز پخش:؟)
استادسیدمجتبی حورایی: نامه ای به جوان در آستانه ازدواج( مهدی عدالتیان- دفترمرکزی موسسه فرهنگی راه روشن- تلفن مرکزپخش:05117663931 )
استاد سعید عاکف:تپه جاویدی وراز اشلو(اکبرصحرایی-انتشارات ملک اعظم- تلفن مرکزپخش:05117246169 )

خزنده شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 13:05

در نوشته ی بعضی از نویسنده ها،‌باید در تک تک جمله هایی که انتخاب کرده دنبال معنا گشت. به نظر من مثلا در جستجوی زمان از دست رفته از این نوع کتاب هاست. ولی بعضی نویسنده ها قالبی رو عریان و بدون نقاب معرفی می کنن تا مثل یه زندگی باهاش برخورد کنی و الزاما هر جمله ای معنا و هدفی خاص نداره. مثل نوشته های بل، مخصوصا توی همین کتاب. کتاب قطار به موقع از راه رسید یک خورده از این قاعده مستثنی س ولی این کتاب و عقاید یک دلقک به نظر شخصی من اینطور نوشته شده ن.
اتفاقا چند وقت پیش من هم یه مطلبی راجع به همین کتاب گذاشته بودم
http://limbo-lurker.blogfa.com/post/122
رفتم اون رو خوندم یادم اومد که این کتاب برام خیلی لذت بخش بوده!

شرح داستان‌های بل از نظر منتقدان و خواننده‌ها همیشه متفاوت بوده و هیچ‌کدوم تاحالا دیدگاه یکسانی درباره نظریات بل نداشتن!
همیشه با جزئیات و پیوند گذشته با حال سعی در میخ‌کوب کردن خواننده و احاطه کتاب بهش داره...
سعی می‌کنم وقت بیشتری بر کتاب‌های بل بزارم.

ققنوس شنبه 24 اسفند 1392 ساعت 12:12 http://qoqnooos.blogfa.com/

سلام

هم نویسنده رو هم این کتابو دوست دارم کلن
باید لینکتون کنم سر فرصت بخونمتون

سلام
متشکرم ای دوست...

رها پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 23:12 http://FAIR-ENG.BLOGSKY.COM

سلام بر جناب کافکای عزیز
آه! هاینریش بل! دو بار عقاید یک دلقک اش را شروع کردم بخوانم اما هر دوبار تا وسط کتاب گیر کردم و برگرداندمش در قفسه ی کتاب! نمی دانم بخت این کتاب کی باز می شود! :-/

نرجس جمعه 2 اسفند 1392 ساعت 15:34 http://hodhod2012.blogfa.com

بخشی از کتاب رو که در انتهای معرفیتون گذاشته بودید،خیلی خوب و ترغیب کننده بود.مخصوصا خط های ابتدایی که انگار خودت رو می تونی توی داستان واحساسات شخصیت اصلی سهیم کنی.سپاسگزار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد