شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

در بهار زندگی احساس پیری میکنم

در بهار زندگی احساس پیری میکنم 

با همه آزادگی فکر اسیری میکنم


بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود

بعد از این بر کودک دل سختگیری میکنم


در به رویم بسته ان از این و از آن خسته ام

من به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته ام


ای خدای آسمان بهتر تو میدانی که من

بارها در راه او تا پای جان بنشسته ام


شمع بودن زره زره آب گشتن تا به کی

راه پر خاشاک را آرام رفتن تا به کی


در به رویم بسته ان از این و از آن خسته ام

من به جمع آشیان پاشیدگان پیوسته ام


ای خدای آسمان بهتر تو میدانی که من

بارها در راه او تا پای جان بنشسته ام


در بهار زندگی احساس پیری میکنم

با همه آزادگی فکر اسیری میکنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد