شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

درد نام دیگر من است

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

قیصر امین پور

گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود


گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه بدستور میشود


گه جور میشود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود


گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود


گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو میشود


گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود


گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود


گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود


گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود


کاری ندارم کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود