شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

متن ترانه هایی با صدای داریوش

یاور همیشه مومن


ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

آهنگساز : فرید زلاند

تنظیم کننده :واروژان     

خواننده : داریوش

آلبوم : شقایق

ترانه : یاور همیشه مومن



ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید

تو شب رو از من گرفتی تو من رو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون‌پناهی


یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوریت برای من شده عادت

ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته


اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم


اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم


وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت

وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب رو دریدی


یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت


ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود


یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت




شقایق


آهنگساز : فرید زولاند


تنظیم کننده : آندرانیک    


خواننده : داریوش


آلبوم : شقایق


ترانه : شقایق



دلم مثل دلت خون شقایق

چشم‌هام دریای بارون شقایق

مثل مردن می‌مونه دل بریدن

ولی دل بستن آسونه شقایق


شقایق درد من یکی دوتا نیست

آخه درد من از بیگانه‌ها نیست

کسی خشکیده خون من رو دستهاش

که حتی یک نفس از من جدا نیست


شقایق وای شقـــایق

گـل همیشه عاشـــق


شقایق اینجا من خیلی غریبم

آخه اینجا کسی عاشق نمی‌شه

عزای عشق غصه‌ا‌ش جنس کوهه

‌دل ویرون من از جنس شیشه

شقایق آخرین عاشق تو بودی

تو مردی و پس از تو عاشقی مرد

تو رو آخر سراب و عشق و حسرت

ته گلخونه‌های بی‌کسی برد


شقایق وای شقـــایق

گـل همیشه عاشـــق


دویدیم دویدیم و دویـــدیم

به شب‌های پُر از قصه رسیدیم

گره زد سرنوشتهامون رو تقدیـــر

ولی ما عاقبت از هم بریدیـــم

شقایق جای تو دشت خدا بود

نه تو گلدون نه توی قصه‌ها بود

حالا از تو فقط این مونده باقی

که سالار تموم عاشق‌هایی


شقایق وای شقـــایق

گـل همیشه عاشـــق


شقایق وای شقـــایق

گـل همیشه عاشـــق


شقایق وای شقـــایق

گـل همیشه عاشـــق




مرا به خانه ام ببر


ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی


آهنگساز : آرمیک


تنظیم کننده : آرمیک    


خواننده : داریوش


آلبوم : نازنین


ترانه : مرا به خانه ام ببر



شب‌آشیان شب‌زده

چکاوک شکسته پر

رسیده‌ام به ناکجا

مرا به خانه‌ام ببر

کسی به یاد عشق نیست

کسی به فکر ما شدن

از آن تبار خود شکن

تو مانده‌ای و بغض من


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست


مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

ستاره دلنواز نیست

سکوت نعره میزند

که شب ترانه‌ساز نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که عشق در میانه نیست

مرا به خانه‌ام ببر

اگر چه خانه خانه نیست


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست


مرا به خانه‌ام ببر

ستاره دلنواز نیست

سکوت نعره میزند

که شب ترانه‌ساز نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که عشق در میانه نیست

مرا به خانه‌ام ببر

اگر چه خانه خانه نیست


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست


از این چراغ مُردگی

از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و

از این قفس فروختن

چگونه گریه سر کنم

که یار غمگسار نیست

مرا به خانه‌ام ببر

که شهر، شهر یار نیست




شیرین و فرهاد


ترانه سرا : هدیه


آهنگساز : صادق نجوکی


تنظیم کننده :  صادق نجوکی  


خواننده : داریوش


آلبوم : گل بیتا


ترانه : شیرین و فرهاد



شیرین من تلخی نکن با عاشق

تموم می‌شن گم می‌شن این دقایق

دنیای ما مال من و تو این نیست

رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست


یه روزی میاد که نمی‌دونیم چی هستیم

یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد


نده زندگیم رو بر باد، نده زندگیم رو بر باد


من نمیگم فرهاد کوه کنم من

تیشه به کوهها که نمی‌زنم من

فرهاد عاشقم قلم تیشمه

از تو نوشتن همه اندیشمه


یه روزی میاد که نمی‌دونیم کی هستیم

یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد


ندی زندگیم رو بر باد، ندی زندگیم رو بر باد


من نمیگم فرهاد کوه کنم من

تیشه به کوهها که نمی‌زنم من

عاشق تو بی تو به کوه نمیره

وقتی نباشی تو خودش می‌میره


یه روزی میاد که نمی‌دونیم چی هستیم

یار کی بودیم و عشق کی بودیم و کی هستیم

شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد

شیرین شیرینم نده زندگیم رو بر باد


نده زندگیم رو بر باد، نده زندگیم رو بر باد




دل من


ترانه سرا : ایرج رزم جو


آهنگساز : محمد حیدری


تنظیم کننده :آندرانیک     


خواننده : داریوش


آلبوم : آهای مردم دنیا


ترانه : دل من




دل من دیگه خطا نکن
با غریبه‌ها وفا نکن
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من

زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من

تا به کی سرا پا حقیقتی
تا به کی خراب محبتی
همنشین این و اون می‌شی
خسته و پریش و خون می‌شی
دشت بخت تو کویر می‌شه
مرغ آرزوت اسیر می‌شه

روبروت سراب
پشت سر خراب
روبروت سراب
پشت سرخراب

ساکت و صبوری دل من
مثل بوف کوری دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من

دل من دیگه خطا نکن
با غریبه‌ها وفا نکن
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من

توی خون نشستی دل من
بی‌صدا شکستی دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من

ساکت و صبوری دل من
مثل بوف کوری دل من
زندگی رو باختی دل من
مردم رو شناختی دل من


ای عشق

رانه سرا : اردلان سرافراز

آهنگساز : داود بهبودی

تنظیم کننده :اریک     

خواننده : داریوش

آلبوم : به من نگو دوست دارم

ترانه : ای عشق


عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است
من می‌میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
من می‌میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسمم رو از عمق شب از نَـقب دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسمم رو از عمق شب از نَـقب دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده


تکیه بر باد

ترانه سرا : هدیه

آهنگساز : فرید زلاند

تنظیم کننده :آندرانیک    

خواننده : داریوش

آلبوم : نیستی

ترانه : تکیه بر باد


به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینم
آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
به خیالم که تو با من یه همیشه آشنایی
به خیالم که تو با من دیگه از همه جدایی
من هنوزم نگرانم که تو حرفهام رو ندونی
این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی

من و تو چه بی‌کسیم وقتی تکیه‌مون به باده
بد و خوب زندگی من رو دست گریه داده
ای عزیز هم قبیله با تو از یه سرزمینم
تا به فردای دوباره با تو هم قسم‌ترینم

من هنوزم نگرانم که تو حرفهام رو ندونی
این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی

بد و خوبمون یکی دست تو تو دست من بود
خواهش هر نفسم با تو هم‌صدا شدن بود
با تو هم‌قصه دردم همصداتر از همیشه
دوتا هم‌خون قدیمی از یه خاکیم و یه ریشه
من هنوزم نگرانم که تو حرفام رو ندونی
این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی

من هنوزم نگرانم که تو حرفهام رو ندونی
این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی

این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی
این دیگه یه التماسه من می‌خوام بیای بمونی

من هنوزم نگرانم که تو حرفهام رو ندونی
من هنوزم نگرانم که تو حرفهام رو ندونی



حسود

ترانه سرا : ایرج رزمجو
آهنگساز : پرویز مقصدی
تنظیم کننده : پرویز مقصدی   
خواننده : داریوش
آلبوم : شقایق
ترانه : حسود


تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره
مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه

رگ خواب یار منو رقیب من میدونه
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه

رگ خواب یار منو رقیب من میدونه

وای دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم
وای اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم 
ازش جدا نمیشم
نمی تونه مرغ دلم از حسودی بخونه
نمی دونه روی کدوم شاخه باید بمونه

اگه یه روز ببینم کسی براش میمیره
حسودی رو میاره دلم آتیش میگیره
میترسم حرفای خوبی توی گوشش بخونه
میترسم اون تا به سحر تو خلوتش بمونه
وای دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم
وای اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم 
ازش جدا نمیشم
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه

رگ خواب یار منو رقیب من میدونه
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه

رگ خواب یار منو رقیب من میدونه


پریا

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
لخت و عور تنگ غروب 
سه پری نشسته بود
زار و زار گریه می‌کردن پریا
مثل ابرای بهار
گریه می‌کردن پریا
از افق جیرنگ جیرینگ صدای زنجیر میومد
از عقب از توی برج ناله شبگیر میومد

پریا گشنتونه
پریا تشنتونه
پریا خسته شدین
مرغ پر بسته شدین
چیه این های‌هایتون
گریتون وای‌وایتون
گریتون وای‌وایتون

پریای نازنین
چتونه زار می‌زنین
توی این صحرای دور
توی این تنگ غروب
نمی‌گین که برف میاد
نمی‌گین بارون میاد
نمی‌ترسین پریا

دنیای ما قصه نبود
پیغوم سربسته نبود
دنیای ما عیــونه
هرکی می‌خواد بدونه
دینای ما خار داره
بیابوناش مار داره
هرکی باهاش کار داره
دلش خبردار داره
دنیای ما بــزرگه
پر از شغال و گرگه
دنیای ما همینه
بخوای نخواهی ایـنه
بخوای نخواهی ایـنه

 


گل بارون‌زده

گل بارون زده من گل یاس نازنینم
می‌شکنم پژمرده می‌شم نذار اشکهات رو ببینم
تا همیشه تورو داشتن، داشتن تمام دنیاست
از تو و اسم تو گفتن بهترین همه حرفاست

با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظه‌هام پُر می‌شه از تو وقت غم خوردن ندارم

ای غزلواره دلتنگ که همه تنت کلامه
هنوز هم با گل گونه‌ات شرم اولین سلامه
ای تو جاری توی شعرم مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو سبد خاطره‌هامه
ای گل شکسته ساقه گل پرپر
که به یاد هجرت پرنده‌هایی
توی یأس مبهم چشمهات می‌بینم
که به فکر یک سفر به انتهایی

سر به ‌زیر دل‌شکسته نازنینم
اگه ساده‌است واسه تو گذشتن از من
مرثیه سر کن برای رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتن

با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظه‌هام پُر می‌شه از تو وقت غم خوردن ندارم

گل بارون زده من اگه دلتنگم و خسته
اگه کوچیدن طوفان ساقه منم شکسته
می‌تونم خستگی‌هات رو از تن پاکت بگیرم
می‌تونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم

می‌تونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم

می‌تونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم

 


عروسک

عروسک قصه من گهواره خوابت کجاست
قصر قشنگ کاغذی پولک آفتابت کجاست
بال و پر نقره‌ای کفتر عشقم رو کی بست
آینه طوطی من رو سنگ کدوم کینه شکست

عروسک قصه من زخم شکستِ با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بیصداست شکستنت

صدای عشق من و تو که تلخ و گریه‌آوره
تو این سکوت قصه‌ای شاید صدای آخره
بعد از من و تو عاشقی شاید به قصه‌ها بره
شاید با مرگ من و تو عاشقی از دنیا بره

عروسک قصه من سوختن من ساختنمه
تو این قمار بی‌غرور بردن من باختنمه
عروسک قصه من شکستنت فال منه
این سایه همیشگی مرگه که دنبال منه

عروسک قصه من زخم شکستِ با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بیصداست شکستنت

جغدهای عاشق رو ببین از پل آبی می‌گذرن
عروسک قلبشون رو به جشن بوسه می‌برن
اما برای عشق ما اون لحظه آبی کجاست
عروسک قصه من پس شب آفتابی کجاست

عروسک قصه من زخم شکستِ با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بیصداست شکستنت

 


طلایه‌دار

ای بزرگ موندنی ای طلایه‌دار روز
سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز
ای صدات صدای نور تو شب پوسیدنی
ای سخاوت غمت بهترین بوسیدنی

واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی

اگه شعرم زمزمه توی بازار صداست
طپش قلبم اگه پچ‌پچ شاپرکهاست
تو رو فریاد می‌زنم ای که معجزه گری
ای که این شبزده رو به سپیده می‌بری

واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی

ای تو یاور بزرگ همه قلبهای شکسته 
ای تو مرهم عزیز هرچی دست پینه بسته
رو کدوم قله نشستی تو که دنیا زیر پاته
غصه دستهای خالی لرزش پاکه صداته

توی قرن دود و آهن تو رسول گـل و نوری
تو عطوفت مسلم تو حقیقت غروری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت تو شقاوت شب قرن یخی 
تو، تو شکوفایی تاریخ منی

تو مفسر محبت تو طلایه‌دار صبحی
فاتح تاریخی من تو خود سردار صبحی
اسم تو اسم شب من به شکوه اسم اعظم
متبرک و عزیزی مثل سجده گاه آدم

واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی

واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی

 


شبخون

ببین، ببین این گریه یه مرده
مردی که گریه‌هاش ظهور درده
ببین، ببین این آخرین صدای
این بی‌صدا شبخون کوچه‌گرده
قلب پاییزی من باغ دلواپسیه
خوندنم ترانه نیست هق‌هق بی‌کسیه

شب من با سفر تو شب بیداد و عذابه
تو نباشی موندن من مثل پرواز تو خوابه
مرگ غرورم رو ببین
زوال غمگین شعر و شکوفه و نوره
زوال قلبم رو ببین
تنها تو می‌بینی چشم شب و زمین کوره

تو نباشی کی با اشکم فال خوب و بد بگیره
کی من رو از سایه‌های این شب ممتد بگیره
بی‌تو با این دربدر هق‌هق شب گریه‌هاست
مرد غمگیـــن صدا بی تو مرد بی‌صداست

ببین، ببین این گریه یه مرده
مردی که گریه‌هاش ظهور درده
ببین، ببین این آخرین صدای
این بی‌صدا شبخون کوچه‌گرده
قلب پاییزی من باغ دلواپسیه
خوندنم ترانه نیست هق‌هق بی‌کسیه

خوندنم ترانه نیست هق‌هق بی‌کسیه

خوندنم ترانه نیست هق‌هق بی‌کسیه

 


مه‌لقا

دارم ز جان ای مه‌لقا مهر تو پنهان در بغل
دارم ز جان ای مه‌لقا مهر تو پنهان در بغل

باشد مرا از فرغتت داغ فراوان در بغل
باشد مرا از فرغتت داغ فراوان در بغل

در کنج عزلت سربرم دور از رقیبان دغل
دور از رقیبان دغل
در کنج عزلت سربرم دور از رقیبان دغل
دور از رقیبان دغل

هر شب خیالت را کِشم ای ماه تابان در بغل
هر شب خیالت را کِشم ای ماه تابان در بغل

دارم ز جان ای مه‌لقا مهر تو پنهان در بغل

جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم

بی‌تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل 
بی‌تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل

دارم ز جان ای مه‌لقا مهر تو پنهان در بغل

جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
یک دم نباشد راحتم

بی‌تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل
بی‌تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل

 


زندگی یه بازیه

زندگی یه بازیه کی از عمرش راضیه
ابر گریونه دلم چشمه خونِ دلم
نمی‌تونم دلم رو راضی کنم 
این دل دیوونه رو راضی به این بازی کنم
یه بهونه برای بودن و موندن ندارم
تو گلوم بغض غمه هوای خوندن ندارم

همه جا سرد و سیاه رو لبهام ناله و آه
سر من بی‌سایه‌بون نگهم مونده به راه
دست من غمگین و سرد تو گلوم یه گوله درد
نه بهاری نه گـلی پاییزه، پاییز زرد

دلی که دلدار نداره با زندگی کار نداره
غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی سایه بونه دلم یه پارچه خونه
غم تو دلم نشسته بال و پرم شکسته

غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی سایه بونه دلم یه پارچه خونه
همه جا سرد و سیاه رو لبهام ناله و آه
سر من بی سایه‌بون نگهم مونده به راه

دست من غمگین و سرد تو گلوم یه گوله درد
نه بهاری نه گـلی پاییزه پاییز زرد
دلی که دلدار نداره با زندگی کار نداره
غریب این دیارم یه آشنا ندارم

سرم بی‌‌سایه‌بونه دلم یه پارچه خونه
غم تو دلم نشسته بال و پرم شکسته
غریب این دیارم یه آشنا ندارم
سرم بی‌سایه‌بونه دلم یه پارچه خونه

امان از

امان از راه بی عابر


امان از شهر بی شاعر


امان از روز بی روزن


امان از این همه رهزن


امان از باد بی باده


امان از سرو افتاده


امان از تیغ بی درد آر


به جای بوسه بر گردن


امان از سایه بی سر


بر این در گاه درد آور


امان از ناتمام تو


امان از روزبی رویا


امان از شام مرگ آوا


امان از جای صد دشنه


میان چین پیراهن


امان از شعله اخر


هجوم باد و خاکستر


که از پروانه پر پر


 اجاق شب نشد روشن


ببار ای خوب دیروزی


بر این بازار خودسوزی


که این غمخانه بی می


ندارد آب مرد افکن ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد