شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

فریدون مشیری


می خواهم فریاد بلندی بکشم


مشت می کوبم بر در ، پنجه می سایم بر پنجره ها ،

من دچار خفقانم ، خفقان، من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم : آی ...با شما هستم، این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می گردم...لب بامی..سر کوهی..دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم..آه.. می خواهم فریاد بلندی بکشم ،

که صدایم به شما هم برسد! من هوارم را سر خواهم داد!

چاره درد مرا باید این داد کند... از شما خفته چند!

چه کسی می آید با من فریاد کند ...



--------------------------------------------------------------------------------



رفیقان و دوستان ده ها گروهند 

که هر یک در مسیر امتحانند

گروهی صورتک بر چهره دارند

به ظاهر دوست اما دشمنانند

گروهی خیر و شر در فعلشان نیست

نه زحمت بخش و نه راحت رسانند

گروهی وقت حاجت خاک بوسند

ولی هنگام خدمتها نهانند

گروهی دیده نا پاکند هشدار !

نگاه خود به هر سو می دوانند

بر این بی عصمتان ننگ جهان باد

که چون خوکند و بد ، بدتر ز آنند

ولی یاران همدل از ره لطف

بهر حال که باشند مهربانند

رفیقان را درون جان نگه دار

که ایشان پر بها تر از جهانند


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد