شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

سنگ صبور

صادق چوبک

چاپ دوم، 1352 ، 400 صفحه

انتشارات جاویدان

سنگ صبور چوبک

شیراز، دهه دوم هجری شمسی، چند نفر مستاجر زیر زیر خط فقر در خانه ای با اتاق های پایینتر از رده کلنگی زندگی درگیرانه ای دارن. گوهر، یکی از مستاجرا که گذشته فلاکت باری داره برای تامین معیشت خود و کودک خردسالش صیغه روی می کنه، که یه روز از قرار معلوم که برای صیغه شدن از خونه بیرون میزنه و گم و گور میشه. احمد آقا معلم تنها و روشنفکر بر اوضاع بقیه مستاجرا واقفه ( حجم چشم گیری از کتاب حول افکار آنارشیستی ش می گذره) با عنکبوتی به اسم آسید ملوچ که سنگ صورش هست، برای نوشتن داستانی پیرامون زندگی گوهر گفتگو می کنه...
یکی دیگه از  شاهکارای دوران طلایی داستان نویسی فارسی. صادق چوبک دورانی از زندگی ش رو در شهر شیراز طی کرده و در این آخرین اثر جاودانه ش تجربیات و نگاه تیزبینانه از جامعه ای به ابتزال رفته بر کتاب سنگ صبور بکار گرفته. چوبک در سنگ صبور پلشتی های جامعه رو بدون کم کردن ذره ای از حقایق آفت های اجتماعی و با بیان ناخوشایندهای مذاهب تصویری از ناتورآلیسمی تمام عیار نشان داده. البته با همه سیاهی و وقایع غم انگیز حاکم بر کتاب، یه نوع طنز ریز در گفتمان شخصیت محوری داستان، احمدآقا وجود داره و هر وقت داستان کسل کننده میشد، گوشه کنایه های برنده احمد آقا بود که شکل بهتری بر پیشبرد کتاب می داد. کنایه ها اغلب طنزپردازانه و کوبنده بدون رودرواسی پرانده میشه و چوبک در اینجا احمد آقایی رو خلق کرده که وجدان بیدار جامعه ننگین رو نمایندگی می کنه، از خالق مخلوقات و مذاهب و خرافات گرفته تا فساد اخلاقی-جنسی موجود، همگی زیر تیغ تیز انتقادات ش در امان نیستن، که به اعتقاد من چوبک تاثیری که از آثار انتقادی صادق هدایت داشته غیرقابل انکاره.
+داستان به سبک سیال ذهن روایت میشه و این اولین اثر در زبان فارسی بود که به این شیوه خلق شد. بنابر گفته ای چوبک از رمان گور به گور فاکنر تاثیر گرفته که به این سبک نوشته شده.
+قبلا از چوبک فقط داستان کوتاه عدل رو خونده بودم و مجذوب شیوه بیان و نثرش شدم.
+کتاب پایان غیرمنتظره ای داشت و روند کلی داستان در مقاطعی به کل تغییر می کرد. بخش پایانی کتاب نوعی از داستان آفرینش نقل میشه و دیگه خبری از موضوع اصلی نمیشه...
+اگر روزی یه عنکبوت سنگ صبورم میشد شاید بهش آسید ملوچ می گفتم!
8.5 از 10

+++
«زندگی برای من قشنگه.خیلی چیزای دیگه توش هس که من دلم میخواد ببینم. میخوام بمونم ببینم ظلم تا چه حد پیش میره. میخوام بمونم و ببینم آدم تا چه اندازه قوه ستم کشیدن داره. میخوام بمونم و تموم رنگهای رنگین کمون دروغ رو ببینم ببینم. میخوام بمونم و بنویسم. میخوام مردمو بشناسم.تو خیال میکنی شناختن آدمای خوب و بد خودش کم کیف داره؟ گمون میکنی دیدن طبیعت و لذت بردن از طبیعت تموم شدنیه؟»
«آدم از همون اولش از تنهایی وحشت داشته.»
«گوهر کیه؟هم فاحشه هم گدا. مگه صیغه رو با فاحشه فرقی داره؟هر روز زیر پای یکی میخوابه تا یه لقمه نون برای شکم خودش و بچش دربیاره. تازه خودم چکاره م؟ یه گدا؛ یه معلم بیس و پنج تومنی که از سراپام اکبیر میباره و همیشه هشتم گرو نهمه. از بس از بقال چقال نسیه بردم دیگه روم نمیشه زیر بازارچه رد بشم.»
«نویسندگی چه هنر ناقصیه.»
«تموم این شمشیز زنی ها و آدم کشیها و مثل شتر فحل خرناس کشیدنها و تمدنها واژگون کردن ها، برای به نوا رسوندن پائین تنه ها بوده.»
«زندگی من از اولش دروغ بوده. هرچه گذشته دروغ بوده. گذشته مسخره س. اونیکه همیشه ازش میترسم آینده مه که نمیدونم چه جوری از آب درمیاد.»
«تو دشمن عفت و عصمت عمومی هسی. تو کافری، تو آنارشیستی. باید تورو دار زد تا مردم از شرت خلاص بشن. اگر جرات داری این فکر خودتو بلند بگو تا  ببینی چه جوری چوب تو هرچی نه بدترت میکنن.»
«من اینجا کسی را ندیدم بخنده. اینجاهیچکس خنده بلد نیست. من خیلی خنده را دوست دارم.گاهی تو تنهائی خودم پیش خودم میخندم؛ اما خنده یه آدم تنها چه فایده داره. دلم میخواد خنده یکی دیگه را هم مثل خنده خودم ببینم.»
«من دیگر هیچ غمی ندارم. دیگر از تنهائی نمی ترسم. من و تو باید بخاطر همدیگر همیشه زنده باشیم.»

ورق پاره های زندان

نویسنده: بزرگ علوی

تعداد صفحات: ۱۲۰

انتشارات جاویدان

ورق پاره های زندان بزرگ علوی

این کتاب از قول آقای بزرگ علوی نوشته ها و روزنوشت هایی هستند که اکثرا در زندان  و برای توصیف شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران از تاریخ ایران تهیه شده اند،شرایط زندان هایی که در آن خواندن کتاب و نوشتن هر گونه یادداشتی هم غیرمجاز بوده. البته در این کتاب کمتر به وقایع و جزئیات زندان و کلا شرایط زندان اشاره می کنه و بیشتر داستان زندگی، سرگذشت و دلایل محکومیت هم بند هایش رو در قالب پنج فصل یا پنج داستان میاره که میشه این کتاب رو حتی یه مجموعه داستان هم تلقی کرد. در این داستان ها عشق ها و زندگی هایی که جانسوزانه به جدایی و زندان شدن یکی از معشوقه ها کشیده می شود و هم بند آقای علوی می شوند نماش داده می شود، داستان های ایرج و روشن، آقای م و دختر خاله اش، ببولی، مرتضی و مارگریتا …که چندتایشان در گفتگوی مستقیم هم بندها با خود نویسنده یادداشت شده اند و چندتای دیگر هم مکاتبات و یادداشت های بجا مانده اند.

کتاب بی نظیری بود در این دست… فکر می کنم از اون دسته کتاب هایی هست که خیلی دست کم گرفته شده، فکر نمی کردم به این زیبایی باشه. داستان ها با شور و شوق و سادگی فوق العاده ای نوشته شدن و ماجراهای زیبایی در آنها دیده میشه و البته طعم تلخ زندان در این کتاب حکم فرماست و معنای بزرگ آزادی در اون طنین انداز شده. با خوندن این کتاب بسیار مشتاق به خواندن کتاب دیگر در این چهارچوب ها و از خود آقای علوی با نام “۵۳ نفر” شده ام.

قسمت های انتخابی از کتاب:

«من می گویم که این خرس تنبل متعفن که سر راه مردم را گرفته و آن دسته از اجتماع که مثل موم در دست طبقه حاکم است، مرا هفت سال به حبس فرستاده اند، از این جهت من از آنها بیزار هستم و آرزو دارم که آن طوفان موج شکن بیاید و آنها را به صخره ای بزند و نابودشان کند.»

«هر کس در زندگانیش فقط یک مرتبه می تواند ستاره دنباله دار را ببیند. بعضیها مثل من آن یک دفعه هم نمی توانند آن را ببینند.»

«وقتی آدم در زندان است، آزاد نیست، بزرگترین عذاب این نیست که آدم با دنیای خارج قطع رابطه کرده، دور از خانواده و کسان، دور از خوشیهای زندگی، زیر چکمه و شلاق زندانبان مظلوم کش بسر می برد–اوه، به این زجرها خواهی نخواهی آدم تن در می دهد و عادت می کند–بزرگترین بدبختی و عذاب این است که آدم در این محیط کوچک هم باز آزاد نیست.»

«ملاقات زندانی با کسانش، با عزیزانش، اهمیت این واقعه را فقط زندان دیده، بیگناه در زندان افتاده می فهمد و می داند.»

«و چه شیرین است گناه کسی را به گردن گرفتن و چه شیرین است بالاخره هدفی و مقصودی در زندگی داشتن»

«اگر روزی این اوراق به دستت افتاد، بدان محبوب من، که هرگز ترا آنجوری که من دوست داشته ام و دوست دارم و دوست خواهم داشت کس دیگری دوست نخواهد داشت. چرا باید آنقدر زجر تحمل کنم؟ آیا برای این است که قویتر بشوم؛ فولادین بشوم و آنطوری که نیچه می گوید گوشه دارو برنده باشم،روحا و جسما؟ حقه بازی! یا برای این است که آنطوری که گوته می گوید: کفاره هر گناهی باید در این دنیا داده شود؟»