محمود دولت آبادی
چاپ اول(قطع جیبی): 1387
انتشارات فرهنگ معاصر
خانواده کلمیشی به دیدار گل محمد ها در روستای قلعه میدان که محل تجمعشان شده میروند، عبدوس پدر مارال که تازه حبسش تمام شده پیدایش میشود. معلوم میشود که دیدار بلقیس با فرزندانش فقط به این جهت نبوده و بلکه طلب بخشش شیرو از گل محمد و برادرانش را هم در سر دارد. یکی از ارباب های کلیدر جهت بدنام کردن گل محمد، دو نفر از رعیتهایش را می کشد و گردن وی می اندازد که گل محمد بلافاصله متوجه میشود و نجف را دستگیر می کند. آلاجاقی که قصد فریب و به دام انداختن گل محمد را دارد به او پیشنهاد "تامین" به حکومت می کند...
+++
«آینه را میخواهند با گل خاکستر خراش بیندازند و خرابش کنند. دل کور دارند. غافل از اینکه خاکستر، صیقل میدهد آینه را.»
«زن نان میخواهد و مرد!»
«کودنترین آدمیان هم در فریب خود، مهارتی نبوغ آسا دارند!»
«درد اینجاست که درد را نمیشود به هیچکس حالی کرد»
«چاره زندگانی، خود زندگانیست.»
«خوب و بد در این دنیا گم نمیشود. بد کنی، بد میبینی!»
«دشمنی که از روبهرویت میآید، بیم ندارد. فکر آن دشمنها باش که نمیبینیشان!»
«دشوار نیست قهرمان شدن، دشوار است قهرمان ماندن.»
«در کوران کار، چه بسا که آدم به کم و کیف کار خودش وقوف نداشته باشد. اما کسانی که از بیرون به کار آدم نگاه میکنند، میتوانند این را بفهمند. وقتی هم میرسد که خود آدم ناچار میشود در کار خودش مکث کند. آن وقت است که خودش هم جوهر کار و مقصود خود را میتواند بفهمد!»
پس جلد پنجم وششم چی ؟
هست... تو لیست موضوعی ...
تو هنوز می نویسی پسر؟ یعنی تمام این ده سال رو می نوشتی؟
نخیر دوست عزیز من اون شخص مورد نظرت نیستم. بنده حدود دو سالی است که با این آدرس گهگاهی می نویسم...
با سلام من شما را لینک کردم
با سلام متشکرم
جای خالی سلوچ رو برداشتم پنج خطشو خوندم حسم نکشید ادامه ش بدم رفتم یه رمان فرانسوی مزخرف خوندم.میخوام دوباره جای خالی سلوچو شروع کنم
سلوک بنظرم اثر بهتریه، ولی هیچکدوم کارهای دولت آبادی به گرد پای کلیدر نمیرسه...
سلام
خسته نباشید... این کتاب و در جستجوی زمان از دست رفته پروست هیچگاه مرا تحریک نکرده اند!!
سلام، البته هر کسی سلیقه ای دارد، اما فکر می کنم بد نیست حداقل در مورد این بهترین رمان فارسی تجدید نظر کنید...