شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters
شبگرد

شبگرد

Nothing Else Matters

قصه من

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد

حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد


رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید

اما این دل صبورم به غم زمونه خندید


آسمون مست جنونی، آسمون تشنه خونی

آسمون مست گناهی، آسمون چه روسیاهی


اگه زندگی عذابه، یه حباب روی آبه

من به گریه‌ها می‌خندم میگم این همش یه خوابه


آسمون تو مرگ عشق و توی یاخته هام نوشتی

این یه غمنامه تلخه که تو سر تا پام نوشتی


من به لحظه شکستم اگه نزدیک اگه دورم

از ترحم تو بیزار که خودم سنگ صبورم


آسمون تیشه ت شکسته من دیگه رو پام می مونم

منو از تنم بگیری تو ترانه هام می مونم

...

به یاد اونایی که رگ و ریشه هاشون خشکید... یاد و خاطرشون موند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد